زیبا بیندیشیم

 

بیا قرار بگذاریم که . . .

هیچ وقت با هم قراری نداشته باشیم !

بگذار همیشه اتفاق بیافتد !

این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم !

منتظر ِ یک اتفاق که " تــــو " را به " مـن " برساند...

 

 

شاید تکراری باشم

اما شک نکن

تکرار نمی شوم...

 

 

این بــار کـه می آیی ،

 خنــده هایت یادت نـــرود

من هم لبـــاس های جیب دار تن می کنم

می خواهم همه ی خنده هایت را در جیب هایم پنهان کنم

برای روزهــــای بــدون  تــــو...

 


از همان ابتدا دروغ گفتند!

مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" می شویم؟!

پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست!

از کی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!...

اصلا این "او" را که بازی داد؟!...

که آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"!

می بینی

قصه ی عشقمان!

فاتحه ی دستور زبان را خوانده است!

 

 

 



نوشته شده در 22 / 9 / 1390برچسب:,ساعت 23:17 توسط بهار| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 فال حافظ - قالب میهن بلاگ - قالب وبلاگ