بیا قرار بگذاریم که . . . هیچ وقت با هم قراری نداشته باشیم ! بگذار همیشه اتفاق بیافتد ! این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم ! منتظر ِ یک اتفاق که " تــــو " را به " مـن " برساند... شاید تکراری باشم اما شک نکن تکرار نمی شوم... این بــار کـه می آیی ، خنــده هایت یادت نـــرود من هم لبـــاس های جیب دار تن می کنم می خواهم همه ی خنده هایت را در جیب هایم پنهان کنم برای روزهــــای بــدون تــــو... از همان ابتدا دروغ گفتند! مگر نگفتند که "من" و "تو" ، "ما" می شویم؟! پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست! از کی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!... اصلا این "او" را که بازی داد؟!... که آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"! می بینی قصه ی عشقمان! فاتحه ی دستور زبان را خوانده است!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |